زندگی یه دوست داشتنه که
به خاطره اون کسی که دوسش داریو زندگیته, زندگی میکنی..
این یعنی کلامی از ته قلبم برای کسی که ...واما بی تو..
دیروز تو جاده دانشگاهم تصادف شده بود یه اتوبوس..
عصر کلی بهم زنگ زدن فامیلا که توکجایی...
منم باشگاه بودم 3روز تمرین فیتنس دارم 3روز
تمرینات کونگ فو. دیروزم باشگا بودم که کلی زنگ زدن
فقط هم به گوشیم زنگ زدن به خونه زنگ نزدن تا مامان بابا
نفهمن یه وقت...خلاصه 2ساعت نشستم تک به تکشون زنگیدم
که حالم خوبه بابا..بنده خداها فک میکردن اون روز کلاس داشتم
دیدم چقدر نگران هستند خصوصا خواهرکوچیکم..
زندگی به تار مویی بنده...خب من به خاطره زهرا موندم اونجا
وگرنه پسر عموم ریس حراست دانشگاه تب هست
چندبار گفت بیا اینجا ولی گفتم اینجا بهتره...
شایدم روزی نوبت ما برسه تو این راه بمیریم
اینا فقط به خاطره کسی بود که همه زندگیم بود..
حی دلتنگی...
نظرات شما عزیزان:
|